زبانحال حضرت زینب سلاماللهعلیها با برادر در کوفه
مـقـابـل تو نـشـسـتـم هـلال نـیـمـۀ مـن به حال من نظرى، نظـرة الرحیمۀ من ز بیقرارى خواهر، سه روز میگذرد از آن دو بوسه آخر سه روز میگذرد دلـم شـكـست تو را روى نـیـزهها دیدم سه روز میگـذرد كه تو را نبـوسـیـدم زمانه بر دل زینب چقـدر تنگ گرفت محل بوسه من را چگونه سنگ گرفت؟ همان دو آیه كه خواندى دل مرا خوش كرد ولى به روى دهان تو سنگ جا خوش كرد تـو از بـلـنـدى نـیـزه كجـا نـیـفـتـادى؟! بـه روى دامـن زیـنب چـرا نـیـفـتـادى |